Monday, July 22, 2002

چه زيبا مي نويسد:زوياي عزيز

راستي چرا در مدارس كلاس هنر عشق ورزيدن نيست. چرا به آدمها به جاي يك مشت مفاهيم بيهوده، دوست داشتن را نمي آموزند يا مثلا احترام گذاشتن به ديگران يا مهمتر از همه چيز پذيرش تفاوتهاي بين آدمها.
چرا بايد مجبور باشيم كه مثل ديگران باشيم و اگر مايل به پيروي كور كورانه از سنت هاي دست و پا گير نباشيم جور ديگري به ما بنگرند
.

زويا جان... تخم نفرت در قلبمان نپرورانند و بينمان تفرقه نيندازند...هنر عشق ورزي پيشكششان......

يك چيزي كه خيلي وقته مي خوام بنويسم اينه كه ما مي خواهيم با همه مسائل ؛عادي؛‌برخورد كنيم در صورتي كه در يك كشور عير عادي داريم زندگي مي كنيم. خيلي چيزها در اينجا بي معنيه. آزادي...حقوق بشر...عدالت...اقتصاد....و حتي خود زندگي..هر روز زندگي ما مي تونه شامل سورپريزهاي خوب يا بد باشه. برنامه ريزي كردن براي زندگي يا هر چيز ديگر اصلا معني نداره. براي همين ازدواج يا دوستي دختر و پسر و را هم بايد از اين زاويه نگاه كرد.


اين عادي نيست كه در قرن بيست و يكم با والده راه بيفتيم و دنبال دختر بگرديم
. يا مثلا زن و مرد تا قبل از ازدواج همديگر را نديده باشند
اين عادي نيست كه دختر و پسر از بچگي از هم جدا باشند و در جواني وقتي همديگر را مي بينند بلد نباشتد با ؛ جنس مخالف؛ بدون لبو شدن دو كلمه حرف بزنند

شما فكر مي كنيد چنين ازدواج هايي تا چه حد موفق است؟‌يعني زن و مرد در آن چقدر خوشبختند؟
حالا مي پرسيد پس چكار كنيم؟ اگر مهماني برويم كه جرم است. در دانشگاه حرف بزنيم كه خطاست...بيرون برويم كه شلاق دارد. صيغه شويم كه بد بخت مي شويم؟ بيرون رفتن و دست هم را گرفتن از زندان تا شلاق تا عقد اجباري برايمان دردسر دارد. . از آن گذشته به عنوان يك زن قوانين به شدت بر عليه ماست. اگر از ازدواجمان راضي نباشيم كارمان با خداست. تازه جامعه هم در هر چيزي زن را مجرم مي بيند. اگر جدا شويم جواب فك و فاميل و نگاه هاي مردم را چه بدهيم؟ با رفتار تبعيض آميز جامعه چه كنيم؟ از طرف ديگر نمي خواهيم تنها باشيم.

همين است كه مي گويم شرايط ما غير عادي است. دختر و پسر كجا همديگر را ببينند و بشناسند تا بتوانند به خلقيات و رفتارهاي هم آشنا شوند؟چرا چنين خطري را قبول كنند.؟ خيلي كم از دواج هايي پيدا مي شود (مثل مرجان در وبلاگ زن -نوشت) كه به خوشبختي كامل دو طرف بينجامد. .‌


تنهاي شب هم در همين مورد نوشته و باعث شده نظرات بيشتري در اين مورد در وبلاگ پرستو ارائه بشه:

نظرات ديگري هم درمورد نامه مرجان به پرستو داده شده كه خواندني است.

بايد از پرستو تشكر كرد كه اين موضوع را اينقدر مصرانه دنبال مي كند.
********

. در كل نظرات شامل اين ها هستند:
1- ازدواج لازمه
2- اصلا به زن ظلم نميشه.
3- زن ها در داخل خانه قدرت دارند
4- زن ها از كتك خوردن بدشون نمياد
5-بايد زن ها اول خودشونو باور كنن
6- سطح فكر زن ها پايينه
7- مردسالاري در خانه لازمه
8-براي موفق بودن ازدواج جامعه سنتي لازمه
9- هيچ زني دوست نداره كتك بخوره
10-قوانين اجتماعي و سنت ها بر ضد زن هاست
11-خيلي زن ها به دليل بچه يا از ترس اين زندگي را تحمل مي كنند
12-بعضي ازدواج ها ممكنه كه خوشبختي را به همراه بياره
13- ازدواج شرط لازم خوشبخت بودن نيست
14- يك ازدواج خوب باعث شادي بيشتر ميشه

مسئله خيلي پيچيده است و فكر مي كنم يكي از سوالات اصلي جوان هاست و فكر مي كنم به همه اين نكته ها بايد پرداخت. اگر بخواهيم از ريشه شروع كنيم بايد اول فكر كنيم كه مردسالاري يا زن سالاري لازم است يا نه؟‌يا اينكه همه بايد در مقابل اجتماع و قانون اول ؛‌انسان؛ باشند و بعد مرد و زن؟

آيا تبعيض در خانواده يا در جامعه لازمه يا نه؟‌من ميگم نه. آيا قبول داريد كه زن و مرد در مقابل قانون بايد يكسان باشند؟ حق ازدواج ...طلاق...نگهداري 1-فرزند...ارث...مجازات...بايد براي زن و مرد يكي باشه يا نه؟





ازدواج خوشبختي يا بدبختي (قسمت چهارم)
قسمت هاي اول تا سوم را در اينجا بخوانيد.

بعد از نوشتن قسمت هاي قبلي پرستوي عزيز لطف كرد و در صفحه اش در اين مورد نظر خواهي كرد.
بعضي از اين نظرها را اينجا دوباره مي نويسم:

احسان كيانفر:
...تمام تلاش ما تا حدود زيادي براي ازدواج خوب است...بدون ازدواج خوشبختي معنا ندارد

و دوباره:
ازدواج خوب .... راستش من تا ازدواج نکنم نمي تونم برونم خوب و بدش يعني چه...ولي آن ازدواجي را خوب مي دانم فعلا که دو طرف تا آخرين لحظه هم همديگر را تحمل نکنند بلکه مصرانه خواهان حضور ديگري باشند....

--------
شاهين جهرمي
چيزايي که همه مي دونيم رو نميگم، که مثلا مگه کسي مرض داره واسه بدبختي ازدواج کنه؟! و و و و.
ازدواج، با مستلزمات زندگي مدرن زياد سازگاري نداره. شرايط ايده آل براي ازدواج موفق، يک جامعه سنتي و با ارزشهاي محکم خانوادگيه. متاسفم اين رو ميگم، ولي يا بايد نديد و نشنيد (‌ جامعه سنتي )‌و يا تا ابد منتظر « آدم مناسب » نشست. بدبختي اينه که هر چي هم تنها تر ميشيم سخت گير تر ميشيم! و ترسوتر، از شکستن خطهايي که خودمون با دست خودمون کشيديم! ازدواج، براي خيلي از ما يک سده، که پايينش وايساديم و داريم فکر مي کنيم سد رو بشکنيم و با سيل بريم يا نه. خوشبختي وقتي مياد، که عاشق سيل باشي،‌ نه اينکه بگي سگخور، بذار بياد!

دوباره:

من در کمال انزجار ( جدي متاسفم که اينو ميگم ) دارم به اين نتيجه مي رسم، که وسوسه ويرانگره...و هر چقدر کمتر باشه خانواده محکمتره. اينجا آزادي باعث شده که کسي خيلي سکس رو جدي نگيره...هميشه هست...اصلا مهم نيست... و همينکه جدي نيست، باعث ميشه مثلا يک زن متاهل همچين خيلي هم دور از تصور نباشه که با کس ديگه اي بخوابه...( تعميم ممنوع! )...اينجا هيچ کس خودش رو مقيد نمي دونه...شايد هم اين درسته...فقط من دوستش ندارم...نمي دونم هنوز. ممنونم از سوالت گل کو، به جا بود.
-------------------
پرستو
من خيلي از ازدواج مي‌ترسم. خيلي زياد...

دوباره:
کاش ازدواج‌کرده‌ها (مثل كامبيز) اينجا بيشتر مي‌نوشتن! آخه امثال من که تجربه‌اي ندارن...

----------------
گوي بيان:
راستي تا وقتي که همسرت رو خوشبخت نکردي ميتوني خوشبختي رو حس کني؟
من که فکر نميکنم. يعني بنا به تجربه خودم با اونکه از همه امکانات برخوردار بودم( قبل از ازدواج) ولي تا وقتي که برق شادي و محبت رو تو چشاي همسرم نديدم خوشبختي را حس نکرده بودم.

---------------

نرگس
:به نظر من اونايي كه ازدواج نكردن خيلي رويايي فكر مي كنند كمي واقع بين تر باشيد ازدواج هم نوعي زندگي است با تلخيها و شيرينيهاي خاص خودش و خيلي هم سخت !!!!!!!

------------
زهرا
اوه!چه سوال سختي.يه کم سخته آدم راجع بهش فکرکنه...اصلا هم رويايي نيست ولي خوب يه جورايي سخته آدم تصميم بگيره...

--------------
بلاگردون
ببينم هنوز ميشه نظر داد ؟ آخه يه مطلب جديدتر نوشتي که مردوما ديگه ميرن سراغ اون .... حالا من نظرمو ميدم.........
ميگم خب آره ...ازدواج يکم سخت به نظر مي آد..هم قبلش هم در حينش هم بعدش....اما نميدونم چجورييه که قصه زندگييه اونايي که ازدواج کردن هميشه قشنگتر از آب در مياد...بعدش اينکه معمولا اينجور موقع ها مي گن «خب لابد به سختيش ميارزه»

--------------

ماني:
از يه پشه پرسيدم:حال ميکني هر روز غذات آمادست؟آدم اگه با يه نيش زدن سير بشه خوشبخته يا بد بخته؟
يه نيشي زد و وقتي داشت دور دهنشو پاک مي کرد گفت: وقتي جاش خاريد خودت مي فهمي...

منم عاشق شدمو گرفتمش! حالا روزي صد بار خودمو لعنت مي کنم که چرا اين غلطو کردم! پسر جون منم فک ميکردم ازواج فقط شيکمو يه کم پايينترشه واسه همين رفتم با يه پشه ازدواج کردم.ميگي چرا پشيمونم؟
آخه هر شب تا صب زير گوشم وز وز ميکنه و نمي ذاره بخوابم<الان سالهاست نخوابيدم......!>
(به نقل از بابا بزرگ پيف پاف)

---------------
كامبيز:
ميدونم نظرمو ميدوني، براي من خوشبختيه محضه.


-------------
گل كو:
يه سوال براي احسان: اگه ميشه بگو كه ازدواج خوب به نظرت يعني چي.
اينم براي شاهين: چرا فكر مي كني براي موفق بودن ازدواج حتما بايد جامعه سنتي باشه؟‌ چي توي جامعه سنتي هست كه باعث ميشه آدم ها در ازدواجشون خوشبخت بشن؟

دوباره:
بيشتر جواب هايي كه من مي بينم خيلي كليه. برامون سخته كه بگيم ازدواج چرا خوب يا بد ميشه. شاهين عزيز اين كه تو ميگي اينحا و اونجا نداره. الآن فحشا در ايران از همه جا بيشتره. اگر منظور از ازدواج موفق اونيه كه به طلاق منجر نميشه ممكنه حرفتون درست باشه چون خيلي زن ها به دليل ترس يا دلايل اقتصادي يا به خاطر بچه ياحرف مردم و.... اقدام به طلاق نمي كنند.خيلي ها كتك ...زخم زبان..روابط نامشروع مرد...تحقير ..اعتياد ...و خيلي چيز ها را تحكل مي كنند. اما آيا اين به معني خوشبختي اون زن و بچه هاشه و يا حتي شوهرش؟

دوباره:
اگر قراره آدم ازدواج كنه كه تحقير بشه..شخصيتشو از دست بده ..باهاش مثل آدم رفتار نشه به قول شاهين مگه مرض داره ازدواج كنه؟
شايد ازدواج موفق وقتيه كه هر دو طرف خودشون و طرف مقابل را به عنوان يك انسان ببينند . به پيشرفت اجتماعي هم كمك كنندو اون يكي رو محتاج به مواظبت و صغير نبينند . خيلي وقت ها مردها خودشونو به جاي قيم زن ها مي ذارن و مي خوان در تمام تصميماتشون دخالت كنند. زن ها هم مي خوان نقش مادر براي شوهرشون بازي كنند. در اين بين هر دو طرف يادشون ميره كه خودشون باشند و به خودشون هم اهميت بدن. زن بايد اول درس بخونه و كار داشته باشه و به عنوان يك فرد مستقل ازدواج كنه نه بعنوان يك محتاج سرپرستي. البته قوانين ما كلا ضد زنه و قبل از ازدواج بايد زن ها اين ريسك را كاملا در نظر بگيرن. يعني قانوني در كار نيست كه ازتون حمايت كنه.همه اش بستگي به شخصيت مردي داره كه باهاش ازدواج مي كنين. مسلما آدم پاك و فهميده و با شخصيت زياده اما خدا نكنه كه يه جور ديگه باشه.

دوباره:
کامبيز عزيز..از خوشبختي تو خيلي خوشحالم و صميمانه اميدوارم که هميشه پايدار باشه . اين چيز نادريه. برامون بنويس چکار مي کنين که مي تونين عشق و محبتتون را به هم زنده نگه داريد.يک کم هم مي تونيم جنبه هاي مثبت را ببينيم